نتایج جستجو برای عبارت :

با ما منشین وگرنه بدنام شوی .

زنی گمنام در کوفه معرفت داشت که مسلم نایب امام زمانش است و مردانگی کرد و با اخلاص هر چه داشت در اختیارش گذاشت و نامش به خیر در تاریخ ماندگار شد و بزرگانی سرشناس در کوفه بودند که به خاطر دنیا طلبی مسلم را تنها گذاشتند و ننگ ابدی را خریدند و در تاریخ گم یا بدنام شدند.
مسلم نایب امام زمان (ع) بود ، مردم تنهایش گذاشتند و امام حسین ع را به قتلگاه بردند. مسلم زمان ما ولی فقیه است اگر مردم در آزمون ولایتمداری  ولی فقیه استوار  بمانند امام زمان عج تشریف
من عاشق شدم وگرنه این بی قراریم دلیل دیگری ندارد. من عاشق شده ام وگرنه این هوس ناتمام حرف زدن با محدثه چیست؟! من عاشق شدم وگرنه این دلیل خوشحالی، این میل بوسیدن برای چیست؟! من عاشق شدم و دیگر نه می خواهم و نه می توانم باز گردم به تنهایی خویش، محدثه من، این بینوا عاشقت را در تنهایی خود جا می دهی؟! از من دور هستی و خداوند در فکر است که تو را چگونه خلق کرده است که بنده سر به راهش را اینچنین از او غافل کرده ای. باز می گویم: دوستت دارم. با اینکه نوشتنش ه
 
چشم های تو آبی نیستوگرنه حتمادر آنها غرق می شدمسیاه نیستوگرنه حتما درآنهابه خواب می رفتمسبز نیستوگرنه حتما در آنها گم می شدمامانه دوست دارم غرق شومنه به خواب برومنه گم شوممن دوست دارمهر صبحقله ای تازه از چشم هایت رافتح کنمو هر غروبجرعه ای از آنها بنوشمبانوی چشم قهوه ای من..!"محسن حسینخانی"
 
پ.ن:
‍ تصدقت بروماصلا حواست هست کهحواسم پرتقهوهچشمهایت شدهمدام باگوشواره هایفیروزه ات بازی می کنم تاغیرت شاعرانه امقلمبه شودنگذارم از حادثهبوسه قِ
خوب شد که اونروز چکمه پوشیده بودم،ولی یادته آخرین تماست از کی بود؟حداقل راستشو بهم گفت،ولی تاحالا یه حرف راست از اون آدم شنیدی؟خوب شد براش بهانه اوردم گفتم اونور خیابون یه ماشینه زده به یه دوچرخه سوار وگرنه ولم نمیکرد،ولی نمیدونم چرخش کجای راه پنجر شد.خوب شد دوچرخه سوار فقط دوتا پاش شکستو سرش اسیب ندید، به نفع هممونه .
خوب شد صدای آمبولانسو از پشن تلفن شنید،وگرنه دیگه هیچوقت نمیتونست رکاب بزنه.
خوب شد کارمون به دعوا نکشید،حیف شد که یادش رف
شخصیت جدید و کار جدید 
هر معامله گر فعال که ماموریت های فروش را به اتمام رسانده یا به مرحله ۵ ارتقا داده باشد (نقش trader) از طریق کریپس مقدماتی را دریافت میکند تا با زنی بدنام مگی فیک یک بوت لنجر با تجربه و زخم برای اثبات آن دارد دیدار کند . مگی ارتباطات و دانش لازم را برای کمک به شما در پیشبرد کار خود دارد .
جنین لعنتی کثافت خر الاغ بوزینه بیشعور عوضی ************* 
هرچی فحشت بدم واست کمه خیلی ***** هستی
همه ازت مینالن
فیزیو هم که افتادم فقط خدا رو شکر که 0.8 واحد بیشتر نیست میتونم ترم بعد بردارم و خداروشکرتر که درسی مثه بیو با 1.9 واحد نیوفتادم و یا آناتومی با 2.2 واحد پاس کردنی ام وگرنه ترم بعد نمیشد بردارم بخاطر واحد زیاد
دعا کنید فقط دعا کنید جنین رو خوب بدم که حداقل آناتومیم ۱۶ بشه و مشروط نشم (بخاطر همینه که انقدر واسه جنین استرس دارم و سرمایه گذاری کردم
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
"دیوار اشعار"  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم.

خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره.
موضوعی بخوانید ...
زلزله ، مست غروری تو و بی درمانیخوره ی روح و روانی ،گُسل تهرانیغدّه ای دائمی هستی وَ حکایت داریزخمِ بدخیم و تکاننده ی جرّاحانیمایه ی رنجش و رنجاندن پیرامونیوقتِ آرامش خودهم سبب طوفانیمثل چنگیزی و ویرانی عالم کارتاوج رسوائی و بدنام و بلای جانیبسته ای دست نرون هم نفس ضحّاکیگریه ی عاقل و خندیدن نادانانیبارِ کج هستی و هرگز نرسی تا مقصدجاده ای صعبی و مثل شب گورستانیآتشی در خودِ خویشت که بسوزی دائملرزشت کرده هویدا که چه بی بنیانی.
زلزله ، مست غروری تو و بی درمانی
خوره ی روح و روانی ،گُسل تهرانی
غدّه ای دائمی هستی وَ حکایت داری
زخمِ بدخیم و تکاننده ی جرّاحانی
مایه ی رنجش و رنجاندن پیرامونی
وقتِ آرامش خودهم سبب طوفانی
مثل چنگیزی و ویرانی عالم کارت
اوج رسوائی و بدنام و بلای جانی
بسته ای دست نرون هم نفس ضحّاکی
گریه ی عاقل و خندیدن نادانانی
بارِ کج هستی و هرگز نرسی تا مقصد
جاده ای صعبی و مثل شب گورستانی
آتشی در خودِ خویشت که بسوزی دائم
لرزشت کرده هویدا که چه بی بنیانی.
#احمد_
Gmail دوستم رو دیدم که حدود 2000 تا ایمیل نخونده داشت! تلگرامش هم تقریبا 5000 تا نوتیفیکیشن unread داشت! یعنی داشتم دیوونه می شدم. من تا ببینم نوتیفیکیشن تلگرام، لینکدین یا جیمیلم روشن شده سریع باید seen یا delete کنم وگرنه مطلقا برای هیچ کاری نمیتونم تمرکز بگیرم!یه مدت پیش کامپیوتر محل کارم رو دادم به همکار جدید. چند بار بهش تذکر دادم همه ی فایل هات رو بر اساس یه دسته بندی منطقی توی فولدر به اسم خودت ذخیره کن. خدا شاهده 10 بار اینو بهش تذکر دادم اما انگار نه
نقّاش شعر باشم، با خامه خیالم،
سیمای دلکش تو در لوح جان کشیدم.
با آب و رنگ تازه چشمان آبیت را
در چشمه های صاف شعر روان کشیدم.
از مژّه های چشمم یک موقلم بسازم،
با صد خیال رنگین سازم رخت منقّش.
در عقل من نگنجد سیمای دلکش تو،
با خون دل کشیدم عکس ترا چه دلکش.
رخسار صبح سایت همرنگ صبح صادق،
در برگ گل کشیدم لبهای لاله رنگت.
رنگین کمان خورشید همرنگ کرتة تو،
نازکتر از نهال است این قامت قشنگت.
عکس رخت بجویم از چشم اختر شام،
دزدم ترا ز چشم هر سفله رو و بدنام
امروزم شروع شد و من از ساعت سه بیدارمو برناممو نوشتم. باید کلی از کتابمو تا شب پیش ببرم دیروز زیاد نخوندم ولی امروز چرخم راه میفته ! خب راستش منم خوابم میاد اما به خودم میگم اگه هدفت مهمتره باید یاد بگیری از یسری چیزات بزنی مثلا همین خواب. وگرنه مییییخواااابیدم تااااا ظهر خودش ۹ ساعت. چه کیفی میدادا. به هر صورت که فعلا بیدارم. صبحونه هم پیتزا خوردم :دی مهام بیدار شدا ولی دوباره خوابید. استادم هم روزی ۱۵ ساعت کتاب میخوند و کار میکرد. خب اگه بخوام
ما چند نفر
در کافه‌ای نشسته‌ایم
... با موهایی سوخته و
سینه‌ای شلوغ از خیابان‌های تهران
با پوست‌هایی از روز
که گهگاه شب شده است
 
ما چند اسب بودیم
که بال نداشتیم
یال نداشتیم
چمنزار نداشتیم...
ما فقط دویدن بودیم
و با نعل‌های خاکی اسپورت
از گلوی گرفته‌ی کوچه‌ها بیرون زدیم. 
درخت‌ها چماق شده بودند
و آنقدر گریه داشتیم
که در آن همه غبار و گاز
اشک‌های طبیعی بریزیم
 
ما شکستن بودیم
و مشت‌هایی را که در هوا می‌چرخاندیم
عاقبت بر میز کوبیدیم 
و مشت
شبیه شیشه بود؛ اما شکستن را نمی‌فهمید..
تمام درد اینجا بود، او من را نمی‌فهمید..
خودش با خنده‌هایی؛ تلخ بند کفش من را بست..
وگرنه پای من؛ تردید ماندن را نمی‌فهمید..
اگر تنها رفیقم هر کسی، غیر از صداقت بود..
دلم اینقدر ارزشهای؛ دشمن را نمی‌فهمید..
وجود شعر در دنیای؛ ماشینی غنیمت بود..
وگرنه هیچ مردی؛ در جهان زن را نمی‌فهمید..
سکوتم کوهی؛ از حرف و نگاهم خیس ماندن بود..
ولی او فرق؛ شب با روز روشن؛ را نمی‌فهمید..
من او را خوب فهمیدم، کمی عاقل‌تر از
باران توطئه ها بر ثمر نشست
در کُنجِ فقر پدر با پسر نشست
فاسد شدند گروهی از حاکمان
زخم زبان مدّعیان هم به بر نشست
 
مدیون تک تکِ افراد  میهنند
خوردند و رفته بدامان دشمنند
بدنام و مفتضح و خرابی همیشگی
آوارگان غربت و همخواب ماتمند
 
چپ یا که راست یکی بوده در نظر
دزدیده اندو فراهم شد این خطر
شاید که چشمه شود بسته با دو بیل
سیلاب را نبود چاره ای دگر
 
میگویم از غم مردم که عالی اند
در وقت جشن و عزا مثل قالی اند
هرکس که آمده پا روی شانه هاست
همواره دست
 
+ خدا این سقفو از من نگیره! نمیدونم وگرنه باید چشم به چی یا کی میدوختم تو این اوقات تنهایی! 
 
+ دلم برا خونه و اصلا هوای بیرون از این فضای بسته هم خیلی تنگ شده! 
 
+ مخم داره میپوکه! دیگه فکرام هم تموم شدن. برم گریه کنم حالا؟ :)) 
 
بعضی از ما حرف زدن را خیلی دوست داریم و نق زدن هم چاشنی خوبی برای بامزه کردن آش شله قلمکاری است که به نام سخنرانی محفلی انجام می دهیم. نقد کردن و نق زدن قواعد خاصی دارد که حتما باید رعایت کنیم وگرنه نمی توانیم ذهن خودمان را پرورش دهیم در حالی که ذهن هم مانند اندام باید ورزیده شود وگرنه در برابر ناملایمات و ویروس های مختلف خیلی زود بیمار و بی خاصیت می شوداصول یک انتقاد صحیح:
1-انتقاد تهدید آمیز نباشد.
2-انتقاد با ملایمت و مهربانی و ادب همراه باشد
تا اونقدری که من فهمیدم هنر جون کندن میخواد تلاش میخواد اگه هم ذاتی یه چیزایی داشته باشی یه استعداد خوب هم داشته باشی برای اولش خوبه وسط کار که میرسی شروع میکنی به ریپ زدن خالی میشی باید بری خودت رو پر کنی، زیاد، اونم به صورت فشرده.
باید زیاد مطالعه کنی زیاد فکر کنی زیاد دست و پا بزنی تا بتونی یک اثر هنری رو به مقصد برسونی وگرنه همون وسطاش میمونی و تهش به یک کار متوسط و ضعیف تن میدی و خلاص.
اونوقت اونجاست که آدم میشه یه هنرمند قلابی مثل یه مهندس
سلام امشب رفتم بیرون تو ماشین داشتم فکر میکردم که قبلا یه پیرمردایی بودن که اهل خدا بودن و ابهت داشتن و هرکی میدیدشون تو خیابون یاد خدا میافتاد مخصوصا هر چه به مکان حرم و مساجد یا زمان محرم و رمضان نزدیکتر میشویم به خودم اولش گفتم اینارو خوار و ذلیل کردن و سیاست طوری شد که مهم نباشن و حساب ازشون نبرن و باهاشون جنگیدن و نابودشون کردن بعد گفتم نه اونا خودشون اهل ذکر خدا بودن و خدا بهشون آبرو داد تا اینکه یاد این جمله از دعای صحیفه سجادیه از اما
یه سوالایی هست. یه سوالایی که جوابشون معلوم نیس، و هر دفعه خودمو قانع می‌کنم که بی‌خیال، زندگی کن، چیکار داری به این حرفا، زندگی کن... عجب راه‌حل عمیق و خوبی. ولی حیف یه کم، فقط یه ذره احساس پوچی می‌کنم، وگرنه همه چی آرومه، من چقد خوشبختم.
این سوال برام پررنگ تر می‌شه که چرا قدیس‌نمایی باید حکومت رو بخواد، وقتی که حتی حدس بزنه به جماعتی زیر پرچمش ظلم می‌شه، اصلا چرا سنگ نجات‌دهنده رو به سینه بزنه؟البته این سوال‌هام اگه اون صفت قدیس‌نما توشون نبود پاسخ راحتی داشت، مثلا خیلی راحته بفهمی چرا یک فرد با ساختن یک امید، یک دورنمای موهوم، به مردم حکومت می‌کنه. چون این راحت ترین راه برای مکیدن جماعته، آرمانی نه قابل دستیابی و نه شفاف، بل متکی به زمانی نامعلوم. مشخصه چرا حکومتی که
کسی که ماه آخر اینترنی خون به دلم کرد و بعد از اینکه استاد یک ماه از بخش آفم کرد تا درس بخونم انقدر زیرآب زد تا دوباره من مجبور شدم برم بخش،پیام داده که خوبی گلی?نیستی دلمون برات تنگ شده خوب درس بخون که رشته ی خوب قبول بشی و پشت بندش کلی گل و قلب...پسر تو خیلی پُر رویی و من خیلی بی حوصله.وگرنه به نوشتن "سلام....!" بسنده نمیکردم.
امروز فهمیدم شرایط فرزندآوری رو به کل از دست دادم. یکی گفت مادر باید با ادب باشه وگرنه بچه بی ادب میشه هیچ کاریشم نمیشه کرد. خب من که نمیخوام بچه بی ادب پس بندازم مردم لعنتم کنن تا قیام قیامت. ادبم که نمیشم. بد دهنا... اصلنم به قیافم نمیاد. خو اینم از اعتراف امشب
زمین بازی، میدان جالبی است برای یاد گرفتن. اصل یاد گرفتنِِ زندگی، وسط همین بازی هاست؛ وگرنه ساعت ها کلاس و سخنرانی و منبر، اندازه یک دعوای ساده در زمین فوتبال چیز یاد آدم نمی دهد، البته به شرطی که یکی باشد که درست دعوا کردن را یاد آدم بدهد، وگرنه از دعوا کردن هم فقط چنگ انداختن، خراشیدن و رنجاندن را به امید برنده شدن یاد می گیریم.
خلاصه که خیلی چیزهای اضافی به بچه‌ ها یاد می دهیم و از یاد دادن چیزهای مهم تر می مانیم؛ تازه اگر خودمان آن ها را بل
✅ قناعت اسلام
استاد علی صفایی حائری
و قناعت اسلام به معنای کم به دست آوردن نیست، که کم برداشتن و به همراهان رسیدن است. قانع آن نیست که روزی ۵ تومان به دست می آورد؛ چون این فقیر است. قانع کسی است که با تمام استعدادش کار می کند، وگرنه احتکار کرده و تمام داراییش را برای او[خدا] خرج می کند، وگرنه اسراف کرده است.
قانع کسی است که برای همه می کوشد و به اندازه ی خودش برمی دارد. و این است که قناعت عزّت می آورد و ثروت می آورد. کوشش زیاد و برداشت کم، ثروت و مس
میگفت برای درک سنگ توالت برعکس شده روی دیوار نمایشگاه، باید تاریخ هنر دونست و با مفهومی به نام امضا آشنا بود، وگرنه که دارن ادا درمیارن اگه تحسینی هم میکنن. خواستم بگم آقا من همین که پای صحبتای شما نشستم هم دارم ادا درمیارم، که خودش در ختم کلام گفت!
مارسل دوشان و نفی زیبایی شناسی و ستایش بی تفاوتی!
حیف که وقت برای نوشتن ندارم. وگرنه دودمان این مسئولینی که تا دانشجوی غریب گیر می آورند، تمام عقده های زندگی شان را رویش خالی می‌کنند، به باد فنا میدادم.
فعلا گوشتمان لای ساطور شماست. تا میتوانید، بکَنید که دیگر این فرصت گیرتان نمی آید. ما صاحبی داریم که به وقتش احقاق حق می‌کند. پس بچرخ تا بچرخیم. 
صندلی جلو رو خوابوندم ببرمش بیمارستان. گفت خوبم اما خوب نبود. گل رز سرخ خریدم ریختم تو بغلِ بی حالش. بیست شاخه...لبخند زد. بهش نگفتم اما حقیقت این هست که فاصله گل هایی که میتونیم به دست یک نفر بدیم با گل هایی که روی یک سنگ مزار براق برای همون آدم میگذاریم یک لحظه ست.
حیف که عجالتا وقت برای نوشتن ندارم. وگرنه دودمان این مسئولینی که تا دانشجوی غریب گیر می آورند، تمام عقده های زندگی شان را رویش خالی می‌کنند، به باد فنا میدادم.
فعلا گوشتمان لای ساطور شماست. تا میتوانید، بکَنید که دیگر این فرصت گیرتان نمی آید. ما صاحبی داریم که به وقتش احقاق حق می‌کند. پس بچرخ تا بچرخیم. 
بک گراند گوشیم را سیاه کرده ام. پدر می گوید اینطوری شارژ کمتر مصرف می شود. می گویم تاب دیدن آبی آسمانی ندارم. قاب تیره ندارم وگرنه بی درنگ قاب آبیم را دور می انداختم. تی شرتم را سرمه ای انتخاب کرده ام. تیتراژ تئاتر مسلم توی گوشم پلی می شود. «الی مَتی اَحارُ فیک»
 
➕قضاوت دیگری تاثیری بر زندگی من نداردمردم وظیفه ندارند مرا درک کنند
➕از کسی در برابر لطفی که به او میکنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمیکنم
➕کسانی که رفتار ناجوانمردانه با من داشته اند توسط کائنات مجازات خواهند شد هر چند من هرگز متوجه نشوم
➕دنیا سخاوتمندتر از آن است که موفقیت کسی، راه موفقیت مرا تنگ کند.
بازی کن با کلمات..  فقط خودت حق داری؟  و منی که هیچوقت نباید حق داشته باشم حتی احساساتم را بروز بدم.. که آخرش متهم به نقاب دروغین شوم.  بگذار منظورت همانی باشد که میگویی!   وگرنه   تهش بنویس ب. ک    یعنی بازی با کلمات و منظوری ندارم! 
درک صداقت میاره. تو وقتی  حرف دلتو راست و پوست کنده به طرف مقابلت می‌گی که مطمئن باشی اون شخص برای حرف تو ذره‌ای هر چند اندک تره خورد می‌کنه و دائم برای فرو کردن عقاید خودش تو ذهن تو تلاش نمی‌کنه. وگرنه که شروع می‌کنی به پیچوندن و ایگنور کردن. اما مرگ به اون لحظه‌ای که قفل دهنت باز بشه و حرف دلت به اون آدمی که نباید گفته بشه. اون موقع است که تازه می‌شی مثل من!
این برنامه نویس های شرکت برای خودشون خوراکی میاریند نمیدونم صبحونه میخورند خونه میایند اینجا صبحونه بازم میخوردند بعدش من اگه به خودم باشه هیچی نمیخورم این مسئول خدمات برای من ساعت نه یه چای میاره وگرنه هیچی میل ندارم به خوردن
فقط چون خودت گفتی :«نَبِّئ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفورُ الرَّحیم»*وگرنه از این سمت که نگاه کنیم، «أَنَا الَّذِی أَسَأْتُ...أَنَا الَّذِی أَخطَأْتُ...أَنَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ...»**
 
+ «من کسی جز تو ندارم که به دادم برسدمی توانی مگر این دوست به دادم نرسی؟!»
 
* حجر/۴۹
** عرفه
 
اصلا به نظر من این دوربین سلفی موبایلا، کار اسراییل بوده!
میدونسته ما مملکت دماغ قشنگاییم، این کارو کرده که وقتی عکس سلفی میگیریم دماغ خودمونو سه برابر ببینیم، بعد اعتمادبنفسمون بیاد پایین و از خودمون بیزار بشیم... و او با خیال راحت بهمون حمله کنه!
وگرنه چیه کارکرد اون عکس کک مکی با اون دماغ قد آجر!
خوشحالم که حالم بدهدرد نشونه وجود آسیبه تا فرد برای رفع اون اقدامی بکنه وگرنه ممکنه باعث آسیب بیشتر بشهزیست شناسی یازدهممثال قابل لمسی ام زده بود که قابل گفتن نیستنمیدونم شاید برا سال جدید مثالشو عوض کرده پس کودک درونم هنوز داره نفس میکشه 
از بازدید کنندگان تقاضای دعا دارم
انگیزش مثل یک فنجان قهوه است، باید برای بیدار ماندن مدام آن را پر کرد.
انگیزش مثل حمام رفتن است، باید متناوبا آن را نو کرد وگرنه بو می‌گیرد.
انگیزش مثل خیلی چیزهاست، فقط الان حال ندارم ریز به ریز ذکر کنم.
(این پست برای دو بار در طول روز خوانده شدن است)
(بسیار بسیار هم زرد است)
(اما لازم است)
آدمها از وقتی می فهمند می شود رفت، راه می افتند و می روند و می روند و می روند.
 تا وقتی خسته شان می شود. 
شاید هم آینده نگر می شوند.
بعضی هم یکمرتبه پیر می شوند. 
و آنجایی که می ایستند می شود خانه شان. 
وگرنه مسافرخانه یک دروغ بزرگ است. مسافرها هرگز خانه ای نداشته اند.
«معنیش این نیست که دوسش نداشتم. معنیش اینه که راحت با موقعیت جدید کنار میام و خودمو خیلی اذیت نمی‌کنم. وگرنه کیه که ندونه من حاضر بودم هر کاری براش بکنم. انقدر دوسش داشتم که حاضر بودم تا آخر دنیا قدم بزنیم و اون جلو رو نگاه کنه و من نیمرخ تمرکز کرده‌اش رو...»
دوباره اعتماد کردم.... البته نه! اعتماد نه! فقط تضمینی برای 6 ماه بعد خودم و اتمام حجتی برای همه کسانی که گلایه ی بی اطلاعی برای حل مشکل داشتند.
سه روزه که برگشته و اینقدر سریع همه چی اتفاق افتاد که همه دوستان و فامیلم و حتی خودم دچار تحیر و بحران روحی شدیم. دو روز یکسره جلسه و محضر و تعهد..    
این دو روزه از رفتارش مشخصه که خیلی سختی کشیده ولی از کاهل بودنش مشخصه که هنوز هم نمیدونه باید چیکار کنه یا فکر می کنه لازم نیست کاری به جز گفتن چند کلمه عاش
آن سیه چهره که خلقی نگرانند او را
خوبرویان جهان بنده به جانند او را
دلبرانی که به خوبی بنشانند امروز
جای آنست که بر دیده نشانند او را
دامنش پاک ز عارست و دلش پاک ز عیب
پاکبازان جهان بنده از آنند او را
گر در افتد به کفم دامن وصلش روزی
از کف من به جهانی نجهانند او را
نیست بی‌مصلحتی از بر او دوری من
برمیدم ز برش، تا نرمانند او را
قیمت قامت او را من بیدل دانم
ورنه این یک دوسه افسرده چه دانند او را؟
ای که گشت اوحدی از بهر تو بدنام جهان
بندهٔ تست، نام ک
میخواستم روزنوشت بنویسم اما تمام واژه ها و جملات اماده ی توی ذهنم تبدیل به پیش نویس شد با دیدن این ویدیو!
یک بُهتِ لذت بخش همراه با لبخند هدیه ی این ویدیو به من بود.شدیدا تاکید میکنم ببیند.
+بخش زیرنویسش رو فعال کردم تا راحت تر ببینید وگرنه تف به ریا ما برای تقویت زبانِ اجنبی این ویدیوها رو میبینیم.
عزیزترینم!تا وقتی عطر نفس‌های تو در هوا جاری است، حالِ من و گنجشککان خیابان خوب است.خوب که می‌گویم نه آنچنان که آرامشی در زندگی باشد؛ نه! بلکه آن اندازه که به امید دیدار تو زنده ام، وگرنه این شهر و آدم‌ها و خیابان‌های تکراری هیچ لطفی برای زندگی ندارند.
 سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
بنظرم خیلی پولدار شدن فقط اولش سخته .
به شدت موافق با این جمله هستم که میگن " پول ، پول میاره "
فقط سرمایه اولیه به دست اوردن کمی سخته ..
وگرنه شما با سود کسب و کارت همزمان به کسب و کار دیگه راه بنداز !
یا کسب و کارتو زنجیره ای کن ..
کم کم میشی پولدار ..
یکم دیگه که بگذره  میشی خیلی پولدار !
آدم باید بدونه کجا باید راهی که داره می ره رو ول کنه. از اون مهم تر آدم باید بتونه راهی که داره می ره رو ول کنه. وگرنه می افته تو دور باطلی که خلاصی ازش سخته و طاقت فرسا. آدم باید جرئت داشته باشه برای رها کردن راه اشتباه در نیمه ی راه. وصال همیشه ممکن نیست. 
یه دوست جدید چهل ساله پیدا کردم.هم دکتر روانشناسه ، هم مربی ایروبیکه ،  هم سه تار میزنه ، هم مترجم زبانه ، هم خیلی قشنگ و مهربون و پرانرژیه .
فکر کن اگه چهل سالگیم انقد جذاب باشه دیگه واقعا چی میخوام از زندگی
کاش همیشه همینجا اتاق بغلیه ما بمونه وگرنه باز اینجا مثل قبل سرد و پر از غرای اون یکی اتاق بغلی میشه ...
 خواب دیدم...
آشفته بودم از اینکه حتی توی خوابم هم تو را باید شریک شوم.
تو را قایم می کردم و همه را پس می زدم...
 
پ.ن:
خوب شد کسی توی خوابم نبود تا یادم بیاورد که توی بیداری اصلا هیچ سهمی از تو ندارم چه رسد که...، خوب شد کسی نبود تا یادم بیاورد وگرنه حتما دق می کردم.
 
 
لی جونگ سوک (Lee jong seok)
بازیگر و مدل
اهل کره جنوبی
متولد ۱۹۸۹
 
از جمله سریال هایش با نقش اصلی که پیشنهاد میشود:
مدرسه ۲۰۱۳
صدات رو میشنوم (داستان ذهن خوانی لی جونگ سوک برای یک وکیل)
دکتر غریبه (داستان پزشکی از کره شمالی)
W (داستان دو جهان واقعی و فانتزی در نقاشی)
پینوکیو (داستان انتقام پسری برای پدر خبرنگاری که طی اتفاقی بدنام نشان داده شد)
وقتی که تو خواب بودی (داستان خواب هایی که در واقعیت اتفاق می افتند)
آهنگ مرگ (داستان عشق غم انگیز یک نمایش
بلخره تاسیس شد! اما فقط تاسیس شده فردا کلی کار داریمممم^_^
.
توو زندگیم فقط سه بار تا صبح چت کردم، هر سه بارم با این بچه بوده! الانم فک کنم خوابش برد!
.
این موقع از روزو دوس دارم... کلن این ساعتا خوبن چون مردم خوابن و نمیتونن برن رو اعصاب!
.
باید سعی کنم بخابم وگرنه فردا گندش درمیاد ک یواشکی تا صبح بیدار بودم!! این خلاف قوانینه!-_-
.
تعجب بر انگیز تر از همه اینه ک یه نفر توو وبم آنلاینه این موقعِ وقت!!
.
صبحتونم بخیر! :دی
به زودی تولد ل هست
به عنوان کادو میخوام برم یه تیکه لباس واسه بچه ی نداشته ش بخرم :)
اگه چیزی مسخره تر از این سراغ دارین بگین

پی نوشت1:وقت تنگه و دست و بالم بسته
وگرنه کادو تولد واسش شوهر پیدا می کردم می بردم
پی نوشت2:ایده ی تبریک مبریک هم داشتین با کمال میل پذیرا هسدم
زبان:انگلیسی
زمان: 23 دقیقه

سال انتشار:2017
کیفیت:720


سبک:انیمیشن . اکشن . ماجراجویی . فانتزی . ترسناک
بازیگر:Richard Armitage . Graham McTavish . Matt Frewer . Emily Swallow
داستان :این سریال با الهام گرفتن از مجموعه بازی‌های ویدئویی فانتزی و بسیار معروف کسلوانیا ساخته شده است و اتفاقات آن در قرون وسطی جریان دارد. سریال داستان آخرین بازمانده‌ی خاندان بدنام بلمونت را روایت می‌‌کند که در تلاش است تا از نابودی اروپای شرقی توسط ولاد دراکولا جلوگیری کند اما...


ادامه مطلب
 
 
حیف که در آسانی‌ها تو را فراموش می‌کنیم!چقدر بد است که وقتی گرفتاریم به یاد تو می‌افتیم؛
تا مشکلی، مرضی و یا گرفتاری دیگری به سراغمان امده ، سراغ دعا و توسل به درگاه تو را می‌گیریم. غافل از اینکه تو همان خدایی هستی که آسانی‌ها در سایه‌ی لطف تو  آسان شده‌اند؛ وگرنه همان رفاه و گشایش‌ها می‌توانست تبدیل به گرفتاری و مشکلات بزرگی شود.
 
 
 
 
 
 
 
نه که فکر کنین من گهی شدم. نه.
منظورم اینه که بر خلاف نظر معلمه، اون دختر به هیچ کدوم از آرزوهاش نرسید چون همیشه دوست داشت که بره خارج و زن انریکه ایگلسیاس بشه و نتونست که بشه.
من هم همیشه فانتزیم بود که تا میتونم هر روز خودم رو بیشتر و بهتر بشناسم
و به درد بقیه بخورم
و آدم مهربونی باشم
و سعی کنم یکمی سفر کنم و چیز و میز یاد بگیرم
و بایوفیزیکال کمیستری بخونم.
و چند تا کار دیگه
که بشون رسیدم یا دارم میرسم.
وگرنه منم همچین تحفه نشدم.
«٥٤»وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ‌ وَ اللّهُ‌ خَیْرُ الْماکِرِینَ‌ و(دشمنان عیسى)تدبیر خود را(براى کشتن او)به کار بستند.خداوند نیز تدبیر خود را(براى حفظ‍‌ او)به کار برد و خداوند بهترین تدبیرکننده است. نکته‌ها: امام رضا علیه السلام فرمود:مراد از مکر خدا،کیفرِ مکر است وگرنه او اهل مکر نیست. ١گرچه آیه به یکى از
ادامه مطلب
از کاکتوس تنها می گفتم. از صخره بی کس می گفتم. از رود آواره می گفتم. نه انتظارش نبود، تجربه کنم. انتظارش نبود، بغض کنم. 
آدمی کم انتظاری هستم از دیگران ولی حالا در انتظار یک نفرم. با امید آمدنش، نفس می گیرم و با خیال رفتنش، اشک می ریزم.
بچه ها عاشق کسی نشید که ازتون دوره، وگرنه اگه حسی بهتون نداشته باشه، هر بار که میگید: دوستت دارم. اون فقط سین می کنه...
گلی خوشبوی در حمام روزی - رسید از دست محبوبی به دستم- گرفتم آن گل و کردم خمیری _ خمیری نرم و نیکو چون حریری- معطر بود و خوب و دلپذیری _ به او گفتم که مشکی یا عبیری_ که از بوی دلاویز تو مستم_ بگفتا من گلی ناچیز بودم - ولیکن مدتی با گل نشستم- گل اندر زیر پا گسترده پر کرد - مرا با همنشینی مفتخر کرد- چو عمرم مدتی با گل گذر کرد- کمال همنشین در من اثر کرد- وگرنه من همان خاکم که هستم
گلی خوشبوی در حمام روزی - رسید از دست محبوبی به دستم- گرفتم آن گل و کردم خمیری _ خمیری نرم و نیکو چون حریری- معطر بود و خوب و دلپذیری _ به او گفتم که مشکی یا عبیری_ که از بوی دلاویز تو مستم_ بگفتا من گلی ناچیز بودم - ولیکن مدتی با گل نشستم- گل اندر زیر پا گسترده پر کرد - مرا با همنشینی مفتخر کرد- چو عمرم مدتی با گل گذر کرد- کمال همنشین در من اثر کرد- وگرنه من همان خاکم که هستم
۲۳ سالم که بود فکر می کردم ۲۸ سالگی برای یک دختر یعنی خیلی، یعنی باید به یه چیزایی که معمولا جامعه می طلبه رسیده باشی وگرنه خیلی دیر کردی و دیر شدی!! الان که روی سرازیری ۲۸ دارم آرام آرام سر میخورم، با خودم فکر میکنم که ۳۳ باید همان ۲۸ باشد تنها کمی پخته تر و ناراحت تر به خاطر فرصت های از دست رفته.
دارم به این فکر میکنم که اگر خواستم یه روز ازدواج کنم مطمئن بشم طرف مقابلم پر خواب نیست !!! 
وگرنه قطعا جدا میشم !
از صبح تا الان تو اتاق خوابیده ! 
گفت برا نماز بیدارش کنم ساعت ۶ عصر و بیدارم نشد ! 
هر روزشم همینه ها ! 
تو این ۶ سال عین هر روزش همینه ...
بعد میگه نه من زیاد نمیخوابم ! 
میخوام کله اش رو بکوبونم به دیوار :)) 
یعنی اگر هم خونه ام بود یا تا الآن کشته بودمش ، یا به احتمال ۹۹ درصد خودم رو کشتم ... 
سلام علیکم...
خب گفته بودم کارنامه مو می ذارم که درس عبرت بشه برا بقیه که شب امتحانی نخونن
ولی خب الان بد آموزی داره
فقط می تونم  بد ترین نمره ام که مربوط به شیمی می شه بذارم در س عبرت بگیرین :)
مستمر 20
پایانی 17.5
کل 18.5
 
خلاصه این که اصلا شب امتحانی نخونین وگرنه بدبخت میشین :)
 
با سپاس فراوان 
زری ....
 
 
پ ن : با این که میدونم برا کسی مهم نیس ولی برای این که  حرفم دو تا نشه کسی خواست نظر بذاره عکس کلشم می ذارم...
( شرمنده همه تان)
غمگینم 
جنازه گربه ای کنار خیابان رها شده بود ، دستانم را بر دهان نهادم و اشک ها گونه هایم را میسوزاند ، از خودم بیزارم که قدرت کشیدن آن لاشه ی مظلوم را بر کناری نداشتم  . اگر این کار را انجام میدادم یقینا تا سالها به خودم میبالیدم ...
چند لحظه ای بر بالینش اشک ریختم و پس بی رحمانه به راهم ادامه دادم ، در راه دریافتم چه مرگ همه ی موجودات شبیه به هم است ، منتها انسان مضحکانه خودش را با سنگ های تزیینی گول میزند ، وگرنه که بعد مرگ همه رها خواهیم شد ...
وقتی فکرتون مشغوله، وقتی حالتون بهر دلیل خوب نیست،
با کسی که دوستش دارید خوب باشید! قرار نیست قهقهه بزنید! فقط خوب باشید!
بد نباشید!
وگرنه توی سرخوشی و خوشحالی و احساس نیاز جسمی داشتن، خوب بودن به درد ... میخوره!
ادامه مطلب
بعضی وقت ها پر از حس منفی نسبت ب خودم میشم اینکه هیشکی دوسم نداره اینکه چقدددذ من بدم اینکه چقد خنگم
ک شین از صب تا شب میره با دوس پسرش بیرون میاد شب امتحان 2 ساعت میخونم امتحانش خیلی بهتر از من میده 
بعد من کل روز تو خوابگاه خر میزنم تهش هم ب زور پاس میشم
خدا بهم رحم کنه انگل پاس شم  فقط خود خدا وگرنه ابروم میره ترم یک افتاده باشم
بدم میاد از خودم
سلام کاربران گرامی فکر نکنید درحال ساخت بازی هستیم و میدونم کمی وقت برده ولی بازی سه روز پیش ساخته شده و در حال کاربا سرور و دیتا بیس و این چیزا هستم که اصلا کار راحتی نیست همونطور که میدونید میخوام امتیازاتون بدون نیاز به گوگل پلی برای همیشه تو هاستم ذخیره بشن برا همین دیر کردم وگرنه سه روز پیش میتونستم تو مایکت بازیم رو منتشر کنم لطفا شکیبایی خود را حفظ کنید
ترسم به عجز حمل نمایند وگرنه من
شرمنده میکنم ز تحمل زمانه را (صائب)
شاد میبینم 
تو و دنیای تو را 
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی 
من دلم خوش به همین شادی توست (خودم )
طوقی ناخوانده  مهمان امروز صبح حیاط خانه بود 
انگاری خبری آورده بود 
آمده بود تا مرا یاد......
طوقی مهمان
خیلی ناز و دوست داشتنی بود  
یه حفره در درونم احساس میکنم. انگار یه چیزی کمه...ی ه فکر، یه عقیده، یه باور، یا شایدم یه امید تازه! نمیدونم. ولی ترسناکه برام!
 
+ مسخرم نکن :|
 
+ به درد ، گشنگی زیاد رو هم اضافه کن... :| بده یا خوب؟
تب رو به گشنگی ترجیح میدم. وگرنه درد که پای ثابته :|
 
+ هنوزم انسان های نوع دوست پیدا میشن...
 
+ ای درد ببین به استخوان رسیدی!  
به چشم های توقسم/ که جان رسیده بر لبم....
 
رفیق (لینک)
 
نکته اول: همه مواد هنگام پخت کیک بایستی به دمای محیط باشد بخصوص کره وگرنه موقع همزدن به تیغه همزن گیر می کنه
نکته دوم: آرد را با بکینک پودر مخلوط و حتما سه بار الک کنید.
نکته سوم: در کیک های کره ای حتما کره و شکر را 5 دقیقه خوب بزنید تا کرم بشه به پوکی کیک شما کمک می کنه
نکته چهارم: در کیک های اسفنجی سفیده را تا حدی بزنید که سفت بشه ولی آب نیندازد وگرنه کیک خوب نمی شه
نکته پنجم: مواد کیک اسفنجی را بعد از آماده شدن بلافاصله توی فر بزارید.
نکته ششم: در
 
 
لی جونگ سوک (Lee jong seok)
بازیگر و مدل
اهل کره جنوبی
متولد ۱۹۸۹
 
از جمله سریال هایش با نقش اصلی که پیشنهاد میشود:
مدرسه ۲۰۱۳
صدات رو میشنوم (داستان ذهن خوانی لی جونگ سوک برای یک وکیل)
دکتر غریبه (داستان پزشکی از کره شمالی)
W (داستان دو جهان واقعی و فانتزی در نقاشی)
پینوکیو (داستان انتقام پسری برای پدر خبرنگاری که طی اتفاقی بدنام نشان داده شد)
وقتی که تو خواب بودی (داستان خواب هایی که در واقعیت اتفاق می افتند)
آهنگ مرگ (داستان عشق غم انگیز یک نمایش
باشه، باشه، قبول می‌کنم قرار نیست همیشه موثر باشم، ولی یه شرط داره، تو هم باید قبول کنی همیشه موثری، باش؟پ.ن. اگه هی این‌جوری بگی، نمی‌دونم، نمی‌دونم اوضاع تا کی این‌طوری می‌مونه. هیچی بی‌خیال، خوشحالم که راستش رو می‌گی، بی‌خیال!
ب.ن. خداییش انتظار بی‌جا بود، خب تو هم تاثیر نداشتی این‌جا وگرنه باید ناراحت می‌شدم دیگه، نه؟
می دونی چرا عاشق داستانم چون دقیقا باید یه کاری بکنی باید یه هدفی داشته باشی باید تغییر کنی وگرنه داستان نگفتی 
با حاله مگه نه 
بعد از چند ماه دوباره داستان در من زنده شد احساس می کنم هدفم از زندگی فقط داستانه 
ولی نمی دونم چرا تنبلی می کنم اه می ترسم لعنتی 
مگه چند روز زنده می مونم که می ترسم سه ساله که شمع فوت می کنم به خودم می گم امسال کتابت رو می نویسی 
      خالهه امروز میگفت: "شما خیلی حساسین روی روز تولدتون. برای من یکی مهم نیست که روز تولدم رو با کسی شریک بشم".
فرمودم چون میدونی هیشکی خرش تب نکرده که 10 روز مونده به نوروز بدنیا بیاد اینو میگی وگرنه خیلی هم مهم بود برات. چون خسته و تنها و در مرحله ی پیش افسردگی بودم قانع شد.
ژانر فیلم : ترسناک | جنایی
امتیاز فیلم : --
رده سنی : --
کارگردان : Andrew Jones
نویسنده : Andrew Jones
بازیگران : Andromeda Godfrey, Derek Nelson, Tiffany Ceri, William Meredith
محصول کشور : --
تاریخ اکران : --
زمان فیلم : 
زبان فیلم : --
 
خلاصه داستان : در سال 1978 ، یک شهرک دور افتاده توسط معبد مردم ، یک فرقه بدنام به رهبری Reverend جیم جونز ، اشغال شد و به محل چندین قتل و یکی از بزرگترین خودکشی های گسترده در تاریخ تبدیل شد. قرار بود تمام اعضای فرقه آن روز بمیرند - اما یکی زنده ماند. ده سال بعد ،
تنها چیزی که درباره دختر های دیگر برایم واضح و آشکار است این است که باید ازشان فاصله بگیرم وگرنه روح و روانم را برای همیشه نابود میکنند. دلیلش را نمیدانم. نمیدانم حاصل عملکرد پاتولوژیک ایشان است یا پاسخ اشتباهی در ناخودآگاه خود به وجود و رفتار هایشان میدهم. نمیدانم، اما به هر حال، باید فاصله بگیرم. از هر نظر.
دردی که تو را بزرگت کند، درد نیست!
موهبت است! انگار خدا دارد قلقلکت می‌دهد!!

پ.ن. *اگر انسان بیابد که چطور از همان عقده‌ها (درد و رنج) بهره بگیرد، سیئات او به حسنات و بدی‌هایش به خوبی‌ها تبدیل می‌شوند، وگرنه نعمت‌ها و خوبی‌هایش هم در بن بست می‌گندد. [حرکت/صفحه ۲۸/ علی صفایی حائری]
*بعضی رنج‌های دنیا کفاره گناهانمان هستند! آن‌ها را قدر بدانیم...
وزیر صنعت، معدن و تجارت گفته: صادرات کالای بی کیفیت یعنی بدنام شدن کالای ایرانی
جناب وزیر بهتر بود به جای مخالفت با صادرات کالای بی کیفیت، به شکل مبنایی با تولید کالای بی کیفیت مخالفت می کرد. متأسفانه معدودی از کالاهای بی کیفیت تولید داخل اعتماد هموطنان را نسبت به حمایت از تولید ملی مخدوش ساخته و آنان را به سمت خرید کالاهای خارجی سوق داده است. صادرات، پیشکش؛ شما فعلا همین مصرف کنندگان داخلی را دریابید.
وظیفه نظارت بر کیفیت کالاهای تولید داخ
اگر کسی مطمعن باشد که فردا صبح می میرد چگونه رفتار می کند ؟
اگر سرش داد بکشی هم حرفی نمی زند لبخندی می زند و با خود می گوید که وقت نداریم،وقت نداریم، عمر وقت این کار ها رو نداره واصلا ارزشش هم ندازه که برای یک روز زندگی انقدر عصبانی بشم ارزش نداره
حضرت آیت الله بهجت می فرمایند : وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است ولی ما خیلی دور می بینم وگرنه اینقدر باهم نزاع نداشتیم
#مرگ #یاد_مرگ #بهجت #بهجت_العارفین
دیشب گردهمایی آدم های گذشته در خوابم بود!
صبح باعوارضِ خوابم( دلتنگی،نفرت و علامت های سوال حل نشده )درگیر بودم تا اینکه یکی از دوستان سابق را در دانشگاه دیدم!
حاشیه امن را چسبیدم و سریع گذشتم،گرم صحبت بود و من را ندید وگرنه باید احوالپرسی مسخره شروع میشد!
ریسمانی که بریده شده هیچ وقت ترمیم نمیشود برای همین ترجیح میدهم با هیچ کس از ادم های مرتبط مراورده نداشته باشم.
یکی از اهداف تابستونی من نقد فیلماییه که میبینم
البته نمیشه اسمشو نقد گذاشت و نظر شخصیه
اول از همه باید بگم که من خیلی کم این سبکی فیلم میبینم
و چیزی که منو به این فیلم جذب کرد بازیگراش یعنی لیلی کالینز و زک افرون بودن
سبک این فیلم زندگی نامه ، جنایی ، رازآلود و یکم دراماتیکه و هیجان انگیزه
این فیلم زندگی نامه قاتل معروف تد باندیه که بدنام ترین قاتل سریالیه
نه در جهان ولی توی آمریکا آره
که براساس رویدادهای ذکر شده توی کتاب خاطرات نامزد سابق
چرندیات فرار، دروغ محض است.
نفس به سینه‌ی عشاق که رسد، همه دوان دوان به سوی معشوق رهسپار خواهند شد. البته خدا داند که سیل دانشجویان رفته به بلاد کفر، فقط برای گرفتن نفس و بازگشت به معشوق است وگرنه برای همه ما واضح است که تمام این چرندیاتی که درباره‌ی فرار میگویند همه دروغ محض است.
ادامه مطلب
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
 امام صادق ع فرمود علم با عمل  همدوش است نجات ورستگاری انسان بهر دو مربوط است هر که بداند باید عمل  کندوهر که عمل کند باید بداند علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوبد بماند و گرنه کوچ کند مثلا کسیکه میدانداطاعت حدا خوبست و لازم گویا همان دانستن اورا بزبان حال صدا میزند. و میگویدتو میدانی اطاعت خدا. خوبست اطاعت کن اگر فرمان برد علمش ثابت و بر جاماند وگرنه با شک و شبهه و فراموشی از میان برود
این روز ها خیلی نگران اوضاع دانشگاهمم . ترم آخری- تابستون آخری - کارآموزی- نتیجه کنکور-پروژه پایانی-ارائه استاد- پاس شدن درسای این ترم -معدل کلم- رشته  و دانشگاهی که قبول میشم... خیلی نگرانم ... یه دعا ی از ته دل بکنید برام این ها همه در سایه گیسوی نگار آخر شه! (استعارس قاعدتا! وگرنه تو این اوضاع نگار کجا بود :) )خلاصه تموم شه و راحت شیم هر چی زود تر از این لیسانس کوفتی و ارشد رو بی مشکل و گیر و گرفت شروع کنیم امسال
به ازای هر تقارن یک کمیت پایسته وجود دارد!
 
قطعا هنوز نفهمیدم یعنی چی. کلی تقارن خوندم از دیروز. الان خسته شدم، وگرنه قضیه نویتر میخوندم. حالا بعدا میخونم، شاید بعد ازینکه استراحت کردم.
 
+مچم درد گرفته. 
++قرار بود دیشب یه چیزی رو بخونم و چک کنم هنوز نکردم.
+++سه ربع پیش چایی دم کردم ولی درگیر کارم شدم نخوردم!
++++منتظرم 10 روز دیگه که خیلی چیزا رو شد با حالتی پیروزمندانه به همه بگم من میدونستم :))) 
یکی از اهداف تابستونی من نقد فیلماییه که میبینم
البته نمیشه اسمشو نقد گذاشت و نظر شخصیه
اول از همه باید بگم که من خیلی کم این سبکی فیلم میبینم
و چیزی که منو به این فیلم جذب کرد بازیگراش یعنی لیلی کالینز و زک افرون بودن
سبک این فیلم زندگی نامه ، جنایی ، رازآلود و یکم دراماتیکه و هیجان انگیزه
این فیلم زندگی نامه قاتل معروف تد باندیه که بدنام ترین قاتل سریالیه
نه در جهان ولی توی آمریکا آره
که براساس رویدادهای ذکر شده توی کتاب خاطرات نامزد سابق
این تصویر آشناست:فکرهای زیبا و کارهایی با لذت لحظه ای.کسی که لذت عمیق را میخواهد باید از روزهایش جدا شود و بچلاند همه چیز را تا عصاره اش را قطره قطره جمع کند و روزی که همه اش را دید لذت ببرد.اما حوصه میخواهد و کار مردان با حوصلست.باید بیشتر خلاصه کنم و تکرار کنم تا همه چیز را در یاد داشته باشم.وگرنه هر چیزی که میخوانم از دست میرود و به درد نمیخورد.حالا گوش کن و بعد فراموش کن...
حالا گوش کن و بعد فراموش کن...
شب ها حرف میزنیم و بهتریم .
قصه طولانیست ا
«صرفا برای این‌ که تعاریفتون از زیبایی تغییر پیدا کنه»٢ :))
یانی امشب یک اجرای زنده برگزار کرده بود که همه چیزش شبیه یک رویا بود. همه‌چیزش. از اون پنجره‌های بلند تا نور گرم که وارد خونه ‌شده بود، اون کنج، یک پیانوی مشکی و بازتاب رقص دست‌های یانی. دیوانه‌کننده است:))
+ لینک اجرا در Youtube
 
پ.ن: خودم می‌دونم. ولی بیاین از حواشی سرمایه‌داریش بگذریم و کمی لذت ببریم:) وگرنه این فیلم جز حرص خوردن چیزی نداره از اون جهت:/
دخترک اومد از جوب بپره، خورد زمین
زدم بغل ببینم کمک نمی‌خواد که بلند شد و راه افتاد
یه وانت هم که این صحنه رو دید، زد بغل و پیاده شد
اما راننده‌ی سرویسش که خانوم هم بود از جاش تکون نخورد
بعد اینکه راه افتاد متوجه شدم ماشینه سرنشین داره
وگرنه یه چیزی بهش می‌گفتم که هم نونش بشه، هم آبش
بی‌انصاف سنگ‌دل!
خلاصه صبح اول صبحی یه ضد حال خوردم
حاج منصور راست می‌گفت:
تمام بچه‌ها حاضر بودن شهید بشن، اما یه دختربچه زمین نخوره
صلی‌الله علیک یا اباعبدا
بسم الله
 
یادداشت یک دوست؛ با کمی دست‌کاری
باز خدا را شکر که مراسم یلدا، ریشه‌ی فقهی ندارد؛ وگرنه باید ده همایش در توجیه هندوانه خوردن در زمستان می‌گذاشتیم و تازه هر سال هم یکی مدعی می‌شد پدربزرگش که حرف‌های آخوندها را باور می‌کرده، بر اثر خوردن هندوانه در این شب، لرز کرده و مرده. یک عده هم مدام می‌پرسیدند چرا این هزینه‌ها خرج فقرا نمی‌شود. اما حالا سکوت است و سکوت.
اجازه گرفتم تا کنارش بنشینم. هنوز باسن مبارک را روی نیمکت نگذاشته بودم که پرسید از کجا می‌آیم و به کجا می‌روم و غذا را چند خریده‌ام و قارچ سوخاری چیست و آیا با نان می‌خورند یا خالی؟ تعارف زدم و یکی برداشت. یادم نیست که اهل کجا بود ولی یادم هست که مقصدش لاهیجان بود. خوشبختانه اتوبوس‌شان رسید و رفت. وگرنه معلوم نیست تا کی باید جواب پس می‌دادم. به خیر گذشت.
پ.ن: رشت - تهران (۲)
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
با این ماسک هایی که تلویزیون نشون میده مردم دارن میدوزن مشکل دارم.آخه وقتی در برابر ویروس حفاظتی نداره چرا منابع رو حروم میکنن؟بهتر نیست همون هزینه و وقت رو بذارن روی کار دیگه ای؟
خانواده م هم موقع بیرون رفتن از این مدل ماسک ها استفاده میکنن و به حرف من گوش نمیدن که این نهایتا جلوی غبار رو میگیره نه ویروس و باکتری.خوبه بیرون رفتن مون کمه وگرنه برای هر مرتبه یه بار حرص میخوردم.
 
یک وقت هایی هست آدم راضی میشود به هر آنچه پیش می آید، پیش آمده؛
یک وقت هایی عقل و منطقش با آنچه پیش آمده همراه است، اما دلش نه؛
این وقت ها تنها به حکم راضی میشود، به امر...
خودش هم خوب میداند سختی این رضایت به حکم را، میداند سختی حرکت خلاف میل دل را، میداند... میفهمد...
میداند که آدم ها و دلهایشان چقدر لرزان اند، وگرنه نمیگفت من عَشَقَ و کَتَمَ... مات شهیدا
اصلا همین که میداند سختی این کار را، آرام میکند دل ناآرام را...
 
 
ده و نیممیتونست تیک تاک ساعت روی دیوار رو بشنوه‌. این خاصیت سکوته که هر صدایی رو قوی تر از خودش نشون بده.یازدهشبیه به تنهایی که کوچکترین احساسات رو ذره بین مییره.یازده و نیمهمیشه فکر میکرد ذات زمان جوریه که تا وقتی چیزی معنی میده تغییر کنه. دقیقه به دقیقه، ثانیه به ثانیه.وگرنه چرا جلو میره؟ چرا ساعت "ده و پنچ دقیقه" با "ده و شش دقیقه" فرق میکنه؟هیچ اتفاقی نمیوفتاد‌..به ساعت نگاه کرد. پس چرا کار می کرد؟هنوز نتونسته بود با فکراش کنار بیاد و دستاش
امروز کشیک بودم و فراموشم شده بود. همگروهیم با اینکه دید نیومدم اما اصلا زنگ نزده بود بهم یادآوری کنه. آخرش بعد اینکه خودش آف گرفته و رفته بوده بهم پیام زده رزیدنت دنبال شماست زود برید پیشش! دنائت و حسادت تا چه حد؟! سری قبل خودش زود میخواست بره رزیدنت گفت یکیتون باید بمونه وگرنه آف نمیدم من گفتم من هستم شما برید و اینم جبران خوبیم. کلا آدما خیلی خوب خوبیامونو بهمون برمیگردونن. :)
پ.ن: حتا تو هم خوب خوبیامو جواب میدی. ؛)
امروز کشیک بودم و فراموشم شده بود. همگروهیم با اینکه دید نیومدم اما اصلا زنگ نزده بود بهم یادآوری کنه. آخرش بعد اینکه خودش آف گرفته و رفته بوده بهم پیام زده رزیدنت دنبال شماست زود برید پیشش! دنائت و حسادت تا چه حد؟! سری قبل خودش زود میخواست بره رزیدنت گفت یکیتون باید بمونه وگرنه آف نمیدم من گفتم من هستم شما برید و اینم جبران خوبیم. کلا آدما خیلی خوب خوبیامونو بهمون برمیگردونن. :)
پ.ن: حتا تو هم خوب خوبیامو جواب میدی. ؛)
سلام
شاید نمی دونستی که نباید هر حرفی رو جلوی یه دلشکسته ی جون به لب رسیده بزنی
شاید خبر نداشتی که عاشق حسوده و نمی تونه بعضی حرفها رو بفهمه
وگرنه طوری حرف نمی زدی که یه ویروس بیفته به جون من و ساعت به ساعت حالم بد تر بشه 
 
می دونی داستان از کجاش جالب می شه؟!
از اون جایی که اینقدر تو دیر سر می زنی به این وبلاگ، که وقتی اینا رو می خونی اصلاً یادت نیست و از خودت می پرسی کشکِ چی مشکِ چی
 
بماند
این نیز بگذرد
ما نیز بگذریم
ولی خدا داند و دل من و بلایی ک
کاش نیومده بودم تهران. متنفرم از خودم به خاطرش. اصلا حالم خوب نیست حتی نمیتونم راجع بهش حرف بزنم. دلم میخواد بمیرم. من حتی عرضه ی مردنم ندارم. حتی مرگم برام اتفاق نمیفته. حتی لیاقت مرگم ندارم. از همه متنفرم. از خودم از دنیا. کاش امشب تموم بشه. اینجا مینویسم شاید فقط خالی شم. وگرنه جای دیگه ای. رو ندارم. نه جاییو دارم نه کسیو. 
خدایا میدونی دیگه تلاشم رو کردم . 
باید فردا رو قبول بشم وگرنه اوج نامردیه. 
 
من توی امتحانای تستی واقعا مشکل دارم. البته آمار آزمونهایی که دادم خوبه.
آزمون آیین نامه رانندگی
امیدوارم فردا بیام و بگم که قبول شدم.
 
+ کامنتها رو جواب ندادم شرمنده . به زودی جواب میدم خیلی سرم شلوغه.
++ خواهشا وبها رو حذف نکنین اگر میخواید وب جدید بسازید لطفا خبردار کنین.ممنون:)
چه اهمیتی داره که من تافته جدا بافته این جمع محسوب میشم و شاید سعی میکنن با فاصله از من راه برن....ولی میدونین نکته اینجاست که خودشون دوباره با من سر صحبت رو باز میکنن و با من هم قدم میشن و من هم صحبت میکنم چه اهمیتی داره که شاید سلیقه متفاوتی با من داشتن باشن من به علایقشون احترام میزارم حتی اگه به علایق من احترام نذارن.....خوبه که حداقل به چادرم علاقه و ایمان دارم وگرنه خیلی زودتر از این ها چادرم رو باد برده بودش.....
دوستان با عرض پوزش،چند تا پستمو پاک کردم.همون پستایی که ویس خودم بودن.به علت اینکه صندوق بیانم رو خالی کردم،اونا هم دیگه پخش نمیشدن توی وبلاگ و متاسفانه نمی دونستم اینجوری میشه وگرنه که پاک نمی کردم.خلاصه اینکه دیگه نصف سفر شمالم با دانی و مامانم،پستای مربوط به ناوار و چند روز از مدرسه م توی وبلاگ نیست.منم ناراحت شدم ناقص شد مطالبم ولی خب چاره ای نیست و نمی تونم کاریش کنم.
پ.ن:ای کاش اینجوری نمیشد...
خیلی جدی میگهخوبه تو حیات وحش نیستم وگرنه بی جفت میموندم!!میخندم و میگم اونجورم نیست که همه حیوونا قلدراشون فقط حق جفت گیری داشته باشندبعضی حیوونا تک جفتی اندبعضیا چابکی و فرزی ملاک نر برتر گروههبعضیا نمایش و رقص و آوازشونبعضیا فریب و دغل بازیشونو و وخلاصه هر حیوونی چیزی که نیاز یا خصیصه اصلی زندگیشه میشه ملاک اولی انتخاب جفتخصیصه و امتیاز اصلی انسان هم که خوب نیست مگه عقل و اخلاقیاتش
یه هفته ما رو بخاطر کرونا تعطیل کردن ومشتاقم بدونم قراره بعدش چی بشه!مثلا وسایل پیشگیری رو برای این همه دانشجو میخان تهیه کنن یا اینکه آرامش قبل از طوفانه و میخان بعدش بخاطر کمبود نیرو ازمون کار بکشن و یا اینکه بحول و قوه الهی قراره فروکش کنه این موج هنوز اوج نگرفته ی کرونا:/توکل بر خداما خودمون نگران خانواده هامونیم که ناقل نشیم و اونا رو مبتلا کنیم وگرنه جان ناقابلی داریم....:)
چه بازی ای بود دیشب.
سر پنالتی پرتغال یه لحظه خودمو جای بیرانوند تصور کردم، تمام تنم لرزید. گرفتن پنالتی رونالدو چیز کمی نیست.
طارمی جان آخه چرا فرزندم؟چرااا؟(این فقط یه گله است وگرنه طارمی از وقتی که پرسپولیس بود، بازیکن محبوب منه)
همیشه رونالدو رو بیشتر از مسی دوست داشتم ولی دیشب تا تونستم فحشش دادم:||
کواریشما از کجا پیداش شد آخه؟ لامصب این دو بازی قبلی کجا بودی پس؟ گل طلاییت رو به مراکش میزدی خو:(
بعد از بازی سردرد وحشتناک داشتم و مثل ابر ب
امشب شب خیلی خوبی بود. یه جمع صمیمی و گرم من دوسشون دارم واقعا. این مشکل منه که نمیتونم راحت ارتباط برقرار کنم. معاشرت سخته برام وگرنه حتی بچه ها هم راحت تر از من حرف میزنن میگن و میشنون. من فقط شنونده ام تازه اگه درت بشنوم. خلاصه که همین خوش گذشت روحیمون عوض شد به خصوص مامان که درگیر رفتنو اومدن خونه بابابزرگمه براش انگار لازم بود. باید بخوابم فردا صبح زود پاشم. خیلی خسته ام. 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها